با توجه به اقبال روز افزون مردم به طبهای مکمل و جایگزین از جمله طب سنتی ایران، متاسفانه بازار سوء استفاده در این حوزه نیز افزایش چشمگیری داشته است. در همین رابطه ضمن هشدار به علاقه مندان طب سنتی توجه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:
۱- از بکار بستن دستورات و توصیه های دارویی گیاهی بدون مشورت پزشک متخصص طب سنتی جدا بپرهیزید.
۲-برخی بیماریها به خصوص بیماریهای صعب العلاج نیاز به ویزیت متخصص طب سنتی همراه با ارائه سوابق پزشکی بیماردارد . بنا براین بدون مشورت با پزشک داروهای خود را قطع نکنید و به هر دارویی اعنماد نکنید که عوارض جبران ناپذیری دارد.
۳- بسیاری از داروهای گیاهی عرضه شده در عطاری ها دارای ناخالصی و بعضا غیر بهداشتی هستند بنا براین معتبر بودن عطاری را از مراکز طب سنتی جویا شوید.
۴- متاسفانه بسیاری از سایتهای اینترنتی علاوه بر ارائه خودسرانه دارو به تجویز نسخه بدون ویزیت و بدون صلاحیت علمی می پردازند. از مشاوره با این سایتها که متاسفانه بدون نظارت هرروز نیز گسترش میابند بپرهیزید و فقط به پایگاههایی مراجعه نمایید که زیر نظر متخصصان طب سنتی اداره میشوند.
5- برخی افراد با استفاده از روابطی به رسانه های عمومی راه یافته و دم از طب سنتی می زنند تا راه را برای کسب درآمد بیشتر باز کنند، برخی از این افراد اقدام به ویزیت های اینترنتی و ارایه نسخه می کنند که به هیچ وجه از نظر اصول طب سنتی و نه از نظر قانونی درست نیست (اصولا از کجا معلوم که خود این فرد پرونده را مطالعه کرده و نسخه می پیچد نه یک شخص دیگر)
6- موارد زیادی دیده شده که به نام ارایه مدرک کلاسهایی با موضوع آموزش درمان و نسخه نویسی برای عموم برگزار می گردد که هزینه های زیادی نیز دریافت می کنند بدانید که این نوع کلاسها صد در صد کلاهبرداری بوده و تنها متولی نظام سلامت کشور وزارت بهداشت است که به هیچ فرد غیر پزشکی اجازه دخالت در امر درمان را نداده و تبعات قانونی این مورد بسیار سنگین است و تنها پیامد آن موضع گیری مسئولین و سایر پزشکان در مقابل طب سنتی به دلیل ایجاد هرج و مرج در نظام سلامت است! (تنها کلاسها و دوره های آموزش اصول سلامتی قانونی هستند)
7-متأسفانه در جامعه اطلاعات نادرستی به نام طب سنتی در بین مردم رواج یافته است. لطفاٌ به نظر پزشک متخصص طب سنتی بیش از شایعات و اطلاعات عامه اعتماد کنید.
8-توجه کنید برای هرگونه درمان با طب سنتی فقط و فقط به متخصص طب سنتی (دارنده مدرک PhD طب سنتی) مراجعه کنید و جدا از مراجعه به افراد غیر مرتبط حتی پزشک عمومی خودداری نمایید.
9-هنگام خرید داروهای گیاهی، باید توجه شود که گیاه مورد نظر اصلی است، بهتر است مصرف کننده شخصا از این موضوع اطمینان پیدا کند چرا که برخی از این گیاهان واقعی نیستند، متاسفانه موارد تجویز اشتباه داروهای گیاهی به صورت مکرر رخ می دهد، این گیاهان می توانند سمی باشند یا با گیاهان سمی مخلوط شده باشند.
در مکاتب مختلفی طبی شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد، برخی از این تفاوتها ریشه در تفاوتهای اقلیمی و نژادی داشته و لذا قابل تعمیم به سایر اقلیم ها و نژادها نیستند؛ از جمله این تفاوتها، بحث عسل حرارت دیده است!
توصیه به عدم مصرف عسل حرارت دیده (heated honey) و سمی بودن آن از توصیه های اکید مکتب طب هندی (آیورودا) می باشد. طبق دیدگاه آیورودا، عسل نباید به هیچ روشی اعم از حرارت مستقیم یا مخلوط با نوشیدنی های داغ، بیشتر از 40درجه سلسیوس حرارات ببیند و توجیه متخصصان این طب در این باره اینگونه است که حرارت دادن عسل موجب دشواری هضم آن و تبدیل آن به مواد لزج و چسبناکی می شود که با چسبیدن به غشای موکوسی، مجاری بدن را مسدود می کنند.
عسل های تجاری طی فرآوری، حرارت می بینند تا هم ویسکوزیته آنها کاهش پیدا کند و هم از کریستالیزه شدن آنها جلوگیری به عمل آید. این حرارت موجب ایجاد ماده ای بنام هیدروکسی متیل فورفورالدهید (HMF) در عسل می شود. البته حرارت طبیعی هم می تواند باعث ایجاد مقادیری از این ماده در عسل بشود. این ماده از شکسته شدن فروکتوز موجود در عسل به وجود می آید و میزان آن در عسل به عنوان شاخصی برای استانداردسازی بهداشتی عسل و محصولات آن مورد استفاده قرار می گیرد. بر اساس استاندارد های بین المللی غذایی، میزان HMF موجود در عسل پس از فرآوری، نباید بیشتر از 40 mg/kg باشد.
نتیجه ی مطالعه ای که توسط متخصصان آیورودا در سال 2010 انجام شد، نشان داد که حرارت دادن عسل موجب افزایش معنادار HMF در آن می شود ولی تفاوتی در شاخص های وزنی و سلامت موش هایی که از عسل حرارت دیده تغذیه شده بودند در مقایسه با گروهی که از عسل بدون حرارت استفاده کرده بودند دیده نشد. فیل چندلر، یکی از پرورش دهندگان زنبور عسل نیز اثرات HMF را بر زنبور عسل مورد آزمایش قرار داد و مشاهده کرد که زنبورهایی که از عسل حرارت دیده تغذیه می کنند، می میرند. در عین حال اگرچه مطالعاتی بر سمی بودن HMF در انسان صحه می گذارند، مقالات دیگری نیز بر بی خطر بودن آن تاکید دارند و معتقدند که میزان بیشتر از آن بطور معمول در برخی محصولات شکری (از جمله آبمیوه ها و شیر حرارت دیده هم) وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد که برای اثبات ادعای سمیت عسل حرارت دیده در انسان، تا کنون شواهد کافی در دسترس نیست و نیاز به مطالعات بیشتری می باشد.
اما در مکتب طب ایرانی توصیه مستقیمی مبنی بر منع حرارت دادن عسل وجود ندارد. از سوی دیگر از عسل یا ماءالعسل مطبوخ(جوشانده) در کتب متعددی در بحث درمان بیماری ها، نام برده شده است. حکیم عقیلی، از دانشمندان متاخر طب ایرانی در کتاب مخزن الدویه، عسل مطبوخ کف گرفته را دارای حرارت و حدت کمتری از عسل خام می داند و در حرارت دادن عسل، ترکیب آن با آب و ملایم بودن حرارت را شرط می کند و از حرارت زیاد که موجب تغییر طعم عسل شود منع می کند.
همچنین علی بن عباس اهوازی از حکمای بزرگ قرن چهارم هجری قمری اگرچه برای گرم مزاجان یا کسانی که غلبه صفرا دارند یا جوانان توصیه به پرهیز از مصرف عسل کرده است ولی منعی برای جوشاندن آن ذکر نکرده و از طرفی جوشانده عسل با آب که کف و ناخالصی های آن گرفته شده باشد را دارای اثر تندی و زدایندگی کمتر و غذادهی بیشتر نسبت به عسل معمولی می داند
ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که عسل های تازه طبیعی، مقدارهای متفاوتی از HMF را دارا هستند و بنابراین عواملی نظیر منطقه جغرافیایی و آب وهوا، نوع زنبور عسل و تفذیه آن و ....، قطعا در میزان ترکیبات شیمیایی عسل موثر است.
مشرق، دکتر حسین روازاده از شناخته شدهترین چهرههای فعال در جریان طب اسلامیست. متخصص قلب و فارغالتحصیل از دانشگاه تهران؛ ایشان سهم عمدهای در آگاهیبخشی به جامعه از دسیسهها و توطئههای جریان استعمار در بحث طب و تغذیه داشتهاند و نظر بسیاری از آحاد جامعه را بهسوی خود جلب کردهاند. مطالب پیش رو حاصل گفتوگوی چند ساعته پنجره با ایشان است که بهطور خلاصه به علاقهمندان این حوزه تقدیم میشود.
اگر شما بخواهید طب اسلامی را بهطور خلاصه معرفی کنید، چه تعریفی ارائه میدهید؟
طب در مجموع به هرچیزی که بتواند در راستای سلامتی انسان مؤثر باشد، چه در درمان جسم و چه در درمان روح، گفته میشود که همگی توسط پروردگار تبارک و تعالی در طول قرون گذشته هدایت شده، گرچه به نام دانشمندان متفاوت ثبت باشد. در یک جمله ساده طب را در مجموع متعلق به پروردگار تبارک و تعالی میدانم و در زمان صدر اسلام هم چون تجمیعی از تمام علوم و ادیان شد، طب هم در این راستا مانند علم نجوم و علمهای دیگر اسم اسلامی بر آن نهاده شد. البته در رابطه با علوم دیگر میشود شکلهای دیگری هم مطرح کرد، اما در مورد طب ادلهای وجود دارد که انسان نمیتواند به هیچوجه ادعا کند که میتواند علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد. در مجموع علم را آنچیزی میدانم که در جهت اهداف عالی بشر حرکت کند، اما در مورد علم طب نظرم بر این است که این علم فقط اگر الهی باشد در جهت اهداف عالی بشر حرکت میکند، در غیر اینصورت حرکت نخواهد کرد.
پس آیا این درست است که اصل علم طب قدیم از الهامهای وحیانی سرچشمه گرفته است؟
تا آنجایی که من بهعنوان یک محقق، تحقیق کردم، هر چیزی که در حال حاضر در دنیا بهعنوان علم نامیده میشود و مفید برای جامعه بشری در زمینه سلامتی روح و روان و جسم فرد است، هیچکدام متعلق به علم غیرخدایی نیست و غیر از این هرچیزی که امروزه بهعنوان طب امروز مطرح است قطعا برای بشر مضر است. بهعنوان مثال دانشمندی بهنام «ویلیام هاروِی» عنوان کرده که گردش کوچک خون را کشف کرده. خب به نام خودش هم ثبت کرده و برخی از کسانیکه از طب نوین بهشدت حمایت میکنند، بهعنوان افتخار از این یاد میکنند یا فیزیولوژیستها روی این موضوع خیلی مانور میدهند. دانشجویی مصری در تحقیقاتی که داشته، مشخص کرده که این متعلق به یک دانشمند مسلمان بهعنوان «قَرَشی» است که ایشان هم به نوبه خود از دانشمندان ایرانی درس گرفته.
هرجا که بررسی میکنیم میبینیم که تماما اینها طریق بیانشان این است که از خودشان چیزی نداشتند و از جای دیگری الهام گرفتهاند یا به هر حال علمی است خدایی؛ ولو گرچهکسی بیاید و این علم را به دیگری منتسب کند. یا زکریای رازی هر چیزی که عنوان میکند، از علومی که از گذشته بهدست آورده یا در زمان صدر اسلام بهدست آمده یا خودش شخصا روی آن کار کرده، از کلام او مشخص است که مطالب را متعلق به خودش نمیداند. حرکتهایی که این اشخاص در آن زمان انجام دادهاند با علم امروز قابلتصور نیست. بهعنوان مثال از حیرتآورترین مسائل در این زمینه این است که اینها از کجا میدانستند فرماندهی بدن که امروزه به آن «دیاناِی» میگویند خوراک و غذایش به اصطلاح امروزیها زینک یا روی است.
جالب توجه این است که آنها میدانند برای اینکه به «آر اِن اِی» که زیر نظر این فرمانده پیغامبری میکند اگر از طرف فرمانده پیغامی داده شود نیاز به انرژی هست، که برای تأمین این انرژی بدن نیاز به یون مس دارد و یون مس بهصورت کاتالیزور عمل میکند؛ بهخصوص چرخهای که امروزه در کبد کشف کردهاند که در آنجا میلیاردها یون مس بهکار گرفته شده است. برای اینکه یک منبع انرژی ساخته شود. همچنین مطالبی را که بوعلیسینا در بحث آناتومی گفته وقتی که شما بررسی میکنید حیرتزده میشوید و برایتان غیرقابلباور است که واقعا اینها کار بشر بوده است و از میزان تسلط اینها بر فلزات تعجب میکنید. اینها انرژی هستهای نداشتهاند که تشخیص بدهند که در بدن انسان فلزات سنگین کجا اثر میکند. و الی ماشاءالله مثالهای دیگر. اینها بهنظرم علمی اتفاقی نیست.
از بین مباحثی که مطرح فرمودید چند سؤال دیگر قابلطرح است. یکی از آن سؤالها این است که آیا مبانی معرفتشناسی طب اسلامی، چیزی متفاوت از آن مبانی است که امروزه طب مدرن بر اساس آن فعالیت خودش را سازماندهی میکند؟
مبانی طب اسلامی بر اساس یک چهارچوب بسیار مشخص و ساده تدوین شده است. طب اسلامی قدرت و عظمتش بیشتر به جهت مبنای مستحکمی است که دارد که این مبنا در قبل از اسلام هم به شکلی ضعیف وجود داشته است. برخی میگویند به اسلام ارتباطی ندارد؛ ما هم نمیگوییم که حتما به اسلام ارتباط دارد، بلکه میگوییم که به خدا ارتباط دارد. این مبانی را خدا بر اساس فهم ما از زمان خلقت بشر و به تناسب کشش و توان فهم ما در اختیار ما قرار داده است و وقتی به اسلام رسیده آن را کامل کرده. اگر ما بگوییم اسلام طب ندارد باید بگوییم که انسان طب نداشته است.
و اگر قرار باشد بگوییم دنیا طب نداشته، معنایش این است که از ابتدای تاریخ تا این یکی دو قرن پیش همه منتظر بودند که انگلیسیها و غربیها طب بیاورند و این منطقی نیست چون انسان از آغاز خلقت بهدنبال این بوده که مشکلات خودش را حل کند. من همیشه گفتهام که اگر 124 هزار پیغمبر 124 هزار نکته گفته باشند، و به هر کدام از ایشان یک نکته از طرف پروردگار الهام شده باشد کار طب تمام است. یعنی طب تکمیل شده است و به کمال خود رسیده است. اگر بخواهیم مقایسهای با طب جدید کنیم باید بگوییم طب جدید - بهنظر من - پایههایش را بر روی آب نهاده و بسیار لغزنده است به همین جهت هم کسانیکه این طب را در جهان هدایت میکنند آن را بسیار متزلزل دانسته و بسیار دقیق و هدفمند مراقب عدم سقوط آن هستند.
بهعنوان مثال امکان ندارد هر شب شما در تلویزیون مشاهده نکنید که یک هنرمند یا بازیگر بهصورتی یک لیوان آب با یک قرص را بخورد و این یعنی اگر شما میخواهید رفع مشکل کنید راهش این است که از این قرص و از این یک لیوان آب جدا نشوید. زمانیکه ما حجامت را بر اساس علاقه شخصی و فرهنگی خودمان شروع کردیم، به محض اینکه این موضوع مطرح شد رادیوها و ماهوارهها بهشدت به ما حمله کردند و گفتند که جمهوری اسلامی و روحانیت طب جدید ساخته است با وجود اینکه این موضوع هیچ ارتباطی با روحانیت و طلاب و مراجع نداشت. چون ما اولین استدلالی که در صحبتهایمان میآوریم مبانی مستحکم است، اما آنها مبانی ندارند. طب باید با ذائقه و روح انسان سازش و همخوانی داشته باشد.
شما وقتی مثلا در یک عطاری واقعی میروید بیدلیل میخواهید آنجا بچرخید و از هوای آنجا استفاده کنید و تنفس کنید و از آنجا لذت ببرید. ولی وقتی وارد یک داروخانه شیمیایی میشوید اصلا دوست دارید فرار کنید یعنی میخواهید هرچه زودتر دارو را بگیرید و بروید. اما در قدیم جهت معاینه نزد حکیم میرفتید و نزد حکیم کسی به هم نمیریزد، بلکه آرامش قلبی پیدا میکند؛ چراکه همه مسائل را از منظر معنوی و مادی و علمی در نظر میگیرد.
شما مطرح کردید مبانی معرفتشناسی طب اسلامی متفاوت از معرفتشناسی طب مدرن است. سؤالی که اینجا پیش میآید این است که چگونه ممکن است بین دو سیستم طبی که بر اساس مبانی معرفتشناسی کاملا متفاوت از هم تولید شدهاند تلفیق برقرار کرد و سؤال دیگر این است که اگر اعتقاد دارید که تعامل صحیح میتواند برقرار شود این تعامل صحیح باید چگونه باشد که تبدیل به التقاط نشود؟
من یک بحثی را قبلا هم در یکی از محافل مهم عرض کردم و آن اینکه ما که انقلاب کردهایم و باید در همه امور انقلاب کنیم. حضرت امام هم نظرش این بود. یکی از انقلابهای ما انقلاب طب است. اما راه رسیدن به این هدف برای اینکه ما دچار التقاط نشویم این است که حتما باید در کنار خودمان یک نردههایی را بهعنوان حفاظ از هر دو طرف قرار دهیم که از مسیر خارج نشویم. من اسم آن را گذاشتهام احیای طب اسلامی. این معنایش چه هست؟ ما اگر بخواهیم موفق شویم. اول باید آن ساختمانی را که خداوند تبارک و تعالی برای ما ساخته بوده و عدهای آمدند تخریبش کردند و یک مقدار صدمهاش زدند، از پایه و اساس بیاوریم بالا و برسانیم به آنجایی که بوده، و بعد از آن دانشمندان ما بر اساس آن پایه و اساس رشد پیدا کنند و تربیت شوند. اما اگر قبل از احیا شدن بنا، کسی بخواهد در این زمینه نظرهای شخصی اعمال کند انحراف ایجاد میشود. اینطور بگویم اگر یکذره از این طب برداریم و یکذره از آن طب برداریم و داخل همدیگر بگذاریم چیز خوبی بهدست نمیآید.
با توجه به مباحثی که ارائه کردید سؤالی که پیش میآید این است که با وجود این تفاوتهای مبنایی بین نگاه مدرن و نگاه اسلامی، آیا اساسا سیستمهای نظارتی مدرن با رویکردهای امروزی صلاحیت نظارت بر طب سنتی و اسلامی را دارند یا خیر؟
این حرکت کاملا اشتباه است. چون حتی دو کارخانه تولیدی با دو نوع جنس تولیدی متفاوت هم دو متخصص متفاوت میخواهد که اینها را بررسی کند. چه برسد علم طب را با این گستردگیاش یک فردی بخواهد با یک دیدگاه خاص هر دو طب (سنتی و مدرن) را یا مؤاخذه کند یا بررسی کند یا نظر راجع به آنها بدهد. کار اصولی آن است که سیستمها باید از هم جدا باشند و کارشناسان آنها هم جدا باشند. مثلا اگر میخواهند راجع به عطاری نظر بدهند، باید کارشناس داروهای گیاهی بیاید بالای سر عطاری یا اگر میخواهند در مورد داروخانههای شیمیایی نظر دهند کارشناس داروهای شیمیایی باید برود بالای سر داروخانههای شیمیایی و آنها را جداگانه بررسی کند. اگر غیر از این باشد یک تداخل و یک تضادی ایجاد میشود که آن تضاد برای جامعه مضر است.
یکی از سؤالاتی که بین علاقهمندان جریان طب اسلامی مطرح است این است که چرا فعالان این جریان هنوز به تدوین طرحها و دیدگاههای خود جهت ارائه به رهبر انقلاب نپرداختهاند تا از این طریق از حمایتهای علنیتر ایشان برخوردار شوند. مثلا شبیه این کار را برخی از فعالان علمی مؤسسه رویان، انجام دادهاند و مورد تأیید قرار گرفتهاند. سؤال این است که چرا در طب اسلامی این رویکرد هنوز بهوجود نیامده؟
شما وقتیکه میخواهید یک جریانی را راه بیندازید دو شکل دارد. یا ابزارش را در اختیار دارید یا ندارید. مؤسسه رویان هم ابزارش را از قبل داشته، مؤسسه رویان هرچه که هست متعلق به همین طب جدید است و نمونه کارهای این حرکت در کشورهای دیگر نیز هست. افرادی که در این زمینه بخواهند تحقیق کنند و این حرکت را راهاندازی کنند همه امکاناتش در دنیا هست. شما باید فقط این را جمعآوری کنید. ولی آن چیزی که در طب اسلامی مطرح است این است که شما از کشور خودمان که خارج شوید هیچ سیستم حکومتی در دنیا این طب را ندارد و بهطور عادی نمونهاش در دانشگاههای کشورهای دیگر نیست و هیچ حکومتی بهطور سیستماتیک حمایت از این جریان نکرده و نمیکند. این یک انقلابی است که در ایران شده است.
و حضرت امام در سال 1358 به افرادی که میخواستند حرکتهایی در این زمینه انجام دهند فرمودند الان وقت اینکارها نیست و عین جملهشان در جلد نهم صحیفه نور موجود است که میفرمایند: زمانیکه اساس مملکت برقرار شد شما بروید دنبال طب اسلامی حالا یا به قولی طب سنتی و آنها بروند بهدنبال طب وارداتی. حالا یک حرکتی آغاز شده. الحمدلله که شماها هستید و دوستان هستند و تا حدودی آشنا شدهاند و از طب اسلامی و سنتی صحبت میشود. از طب ایرانی و پزشکی ایرانی صحبت و از طب جامع صحبت میشود و دوستان زیادی در تلویزیون در اینباره سخنرانی دارند. خود وزارت بهداشت و درمان در مورد طب سنتی صحبت میکند و اساتیدی در دانشگاه و در رسانهها صحبت میکنند و دانشکدههایی در این زمینه درست شده است. اینها خودش طلیعه پربار برای این جریان است. اینکه اشکالاتی دارد، وارد است. وقتیکه یک نوزاد به دنیا میآید خب مشکلاتی هم دارد و خطاهایی هم دارد و خلافهایی هم میکند. الحمدلله رهبر معظم انقلاب هم بیدار بیدار بیدار است. ما در رشته خودمان داریم میگوییم. من با دیگران هم که صحبت کردم دیدم همه دارند همین حرف را میزنند بچههای سینما هم همین چند روز پیش میگفتند که واقعا آقا در بحث سینما حرف اول را میزند در ایران. این نشان میدهد که در رشتههای مختلف الحمدلله رهبری بیدار است. آن وقتی که انقلاب واقعی این جریان صورت بگیرد میبینید که چطوری همه با هم یکی میشوند و آنموقع ما به رهبر عرض میکنیم که بچهها و شاگردان شما بیکار نبودهاند و ببینید که همه در صحنه بودهاند ولی صلاح در این بوده که طوری در صحنه باشند که مشهود نباشند.
من این اتحاد را در بین بچههایی که در این زمینهها دارند کار میکنند حس میکنم قطعا هم آقا نظرش این نیست که این کار الان بشود. آقا در مورد این زمان دارد صحبت میکند. یقین بدانید دو سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود و پنج سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود. من کلا این حرکت را مثبت میبینم و مطمئن هستم که در آیندهای نه چندان دور، مردم هم در سطح گسترده به حمایت این جریان میآیند. همانطور که تا حدودی میبینیم که مردم آشنا شدهاند. انقلاب و دوستداران رهبری یقین بدانند که کارشان نتیجه داده که الان خیلیها در این مورد دارند صحبت میکنند و از این به بعد هم بیشتر ثمر خواهد داد و به بار مینشیند. به قول یکی از دوستان، انقلاب 57 این طب در حال نزدیک شدن و وقوع است.
آقای دکتر امروز صحبتهایی از برخی فعالان جریان طب سنتی کشور در رویکرد به این طب شنیده میشود که مورد سؤال است. بهعنوان نمونه مطرح میشود که طب سنتی صلاحیت ورود به تمام حیطههای پزشکی را ندارد از اینرو این طب را طب مکمل مینامند. یعنی طبی که فقط میتواند برخی ابعاد طب رایج را تکامل بخشد. آیا چنین رویکردی را درست میدانید؟
ما سؤالهایی در همین مورد میکنیم، مثلا وسایل و ابزاری که برای جراحی در زمان بوعلیسیناها استفاده میشده که برخی الان عکسش هم وجود دارد، تفاوت آنچنانی با ابزار امروزی که در اتاقهای عمل دارد استفاده میشود مثل پنس و امثالهم ندارد. چهکسی گفته که این جراحی را که امروز انجام میدهند در قدیم نمیتوانستند انجام دهند؟ یا مثلا در مورد مسائل پیچیده قلبی، همین را میگویند. برخی از متخصصین قلب را هم حاضریم بیاوریم و نظر بدهند که خیلی از آنهایی که مثلا میخواهند الان باطری قلب بگذارند، که این یک جراحی امروزی است. ما بدون جراحی علم درمانش را پیدا کردیم و حالا بحث احیا کردنش است. ما به هرکدام از اینها که میخواهند این کار را انجام بدهند، میگوییم که آقا کتاب طب سنتی میگوید این دوایش است. او میرود همان شب میخورد و فردا صبح میرود پیش طبیبش، طبیبش میگوید جراحی نقدا لازم نیست. خود حضرت امام هم میفرمودند خیلی از این جراحیهایی که دارد انجام میشود زیر سؤال است. اینها فقط دارند جراحی را به رخ ما میکشند چون توانستهاند کلا جراحی ما را پاک کنند. میشود احیا کرد و خیلی هم راحت میشود احیا کرد. نظر ما اتفاقا این است که شدنی است و میشود در زمینه طب استقلال داشت.
نظرتان در مورد رابطه طب سنتی و اسلامی چیست؟
هرچند که برخی دوستان ما از واژه طب سنتی استفاده میکنند اما اینکه دشمنان ما علاقه دارند از این کلمه استفاده کنند، بهخاطر آن است که اسم اسلام نیاید. البته بهنظرم اگر در ایران به این طب، پزشکی ایرانی هم بگوییم، گفتهایم طب اسلامی، چرا؟ چون طب سنتی طبی است که قبل از اسلام بوده. آن سنتها تجمیع شدند و به هر حال تبدیل شدند به طبی که در دورانی این طب توسط برخی به اروپا رفت و در یونان شکل دوبارهای گرفت و آنها هم رویش کارهای خوبی کردند و در یک عصر دیگر ایرانیها بهخصوص در دوران اسلام قدرتمند شدند و رفتند علم خودمان را از آنها گرفتند و در دانشگاه جندیشاپور پروراندند و روح اسلام را در آن دمیدند و الان هم که صحبت میکنند، میگویند طب بوعلی و طب رازی. اینها همه از پیشروان دین اسلام بودند.
کتابهای همهشان را که میخوانیم از نوشتهها مشخص است که انسانهای متدین و مؤمنی بودهاند و از بیانات اینها مشخص است که همه کارهایشان برای خدا بوده است. میتوانیم بگوییم پزشکی ایرانی یا بگوییم طب جامع ایرانی. ولی در مجموع ما مدیون اسلام هستیم. اگر اسلام نیامده بود بهنظر من اصلا ما شکوفاییای در دوران صفویه در شاخههای مختلف نداشتیم. نه معماری اسلامی داشتیم، نه نجوم اسلامی به این قشنگی داشتیم، نه طب اسلامی و همه اینها را نداشتیم.
یکی از مسائلی که رهبر معظم انقلاب روی آن خیلی تأکید دارند بحث کرسیهای آزاداندیشی است. سؤال این است که سهم جریان طب اسلامی در این کرسیهای آزاداندیشی چه میتواند باشد؟
شما این را در یک مقیاس بزرگتر بگویید. بگویید مثلا سهم ورزش باستانی ما در ورزش جهانی، تا چه حد است؟ اگر قرار باشد یک چنین کرسی در جهان برقرار باشد باید چه امکاناتی داشته باشد؟ چه شرایطی باید ایجاد شود؟ ما الان در داخل کشور خودمان هنوز آن شرایط مناسب را نداریم. اما رهبر معظم انقلاب با موقعیتشناسی و زمانشناسی قشنگی که دارند مشاهده کردهاند که بچهها در دانشکده طب سنتی رسیدهاند به سال آخر و میتوانند پاسخگوی سؤالات باشند. الان هستند کسانیکه حرفهایی برای گفتن دارند. کمکم در تلویزیون دارند در برخی از کانالها از این مسائل صحبت میکنند.
اما از طرفی میبینیم که یک شورای سلامتی در تلویزیون ایجاد میشود و تا حدی ایجاد محدودیت میکند. البته اینها دارد کمکم برداشته میشود. بحث کرسیهای آزاداندیشی که شما میفرمایید این دارد باز میشود و شرایطش فراهم میشود. چون بهمرور زمان متوجه شدهاند که ادامه مسیر سابق مانع رشد میشود. این مسیر یک مسیری است که همه باید از آن آگاه شوند که اگر میخواهند زندگی سالم و جسم سالم داشته باشند و سلامتی خود را حفظ کنند و عمر طولانی کنند هیچ راهی جز این ندارند که در مسیر تغذیه سالم قرار بگیرند و تغذیه سالم هم وجود ندارد الا همان چیزی که اسلام به آن توصیه کرده است.
یکی از مسائلی که امروز در رابطه با موفقیتهای طب مدرن مطرح میشود این است که میگویند از موقعی که طب مدرن توانسته خودش را سازماندهی کند، بیماریهای همهگیر و مرگ و میرهایی که در قدیم وجود داشته دیگر پیش نمیآید و این را دلیل قوت طب مدرن و ضعف طب سنتی میدانند. نظر شما در این مورد چه هست؟
اینها هر کدامش استدلال میخواهد و زمانبر است و بحث را در چند کلام نمیشود عنوان کرد. بعد از هجوم انگلیس به ایران در دو قرن پیش، اینها در کشور ما یک حالت برزخ درست کردند. یعنی چه؟ یعنی اینکه ما قبلا یک دوره بهشتی داشتیم و اینها که آمدند یک دوران برزخ درست کردند. در این دوران برزخ بلاهای زیادی بر سر ملت ایران آمد. ولی این دوران برزخ متعلق به که بود؟ متعلق به انگلیس بود. مثلا ما حمامی داشتیم به نام حمام گنجعلیخان. همان حمامهای سنتی. این حمامهای سنتی قسمتهای متفاوتی داشت که هر کسی با توجه به مزاجش به آن قسمتها میرفت. یک قسمت حوضچه داشت، یکی کیسهکشی داشت، یکی دلاکی داشت و... اینها بهجای خود بود، یک خزینهای داشت که آن خزینه از یک دیگ بسیار بزرگ مسی درست شده بود که الان علم امروز دارد میگوید برای رفع خستگیهای مزمن شما بیایید از وانهای مسی استفاده کنید.
اینها میرفتند در این حمامها خودشان را کامل میشستند و تمیز که میشدند در آخر باید میرفتند در آن خزینه و با آن حال در خزینه میماندند؛ با توجه به اینکه مس حرارت کمی میخواهد برای گرم شدنش و میکروبزداست، یعنی شما هر بیماریای که داشتید میخواستید از بدن شما خارج میشد، بهنوعی وارد آب و تبدیل به واکسن برای نفر بعد میشد. به این دلیل است که رسول خدا در 20 مورد در جاهای مختلف در حدیث میگوید که شما از موارد مشترک هم استفاده نکنید ولی راجع به کاسه آب خوردن و کاسه مسی میگویند که مستحب است که خورده شود. چون به محض اینکه شما لبت را میزنید به یک کاسه ویروسی همان لحظه این ویروس تضعیف میشود و بعد هم میمیرد این میشود واکسن برای نفر بعد. خب اینها آمدند این را تبدیل کردند به یک حمامهای جدیدی که الان در سطح تهران هست. اینها سنتی نیستند، برای 50 سال پیش یا 60 سال پیش است. وقتی میروی وارد این حمامها میشوی میبینی که میگویند اینجا خزینهاش بوده و خزینهاش را خراب کردهاند از بس که مردم کچلی گرفتهاند و از بس که بیماری گرفتهاند و از بس که از لنگهای مشترک استفاده کردهاند. اما این برای طب اسلامی نیست، این برای دوران برزخ است.
بعد همکاران دانشگاهی این را که نمیدانند. این را میگذارند به حساب علم ما. میگویند آنطوری بود. الان آمدهاند چهکار کردهاند؟ حمام را آوردند داخل منزل و بهداشت را آوردند داخل منزل. حمامهای مدرن یا سونا درست کردهاند و هزاران تعریف از آن میکنند. حالا میرویم میبینیم که ای دل غافل در همین سوناها هم همانچیزها اتفاق میافتد. حوله و لنگشان زیرپا افتاده و لگد میکنند و آبش هم که 10 نفر میروند در جکوزی؛ این میرود و آن میآید؛ اما دیگر الان مشکلی هم ندارد. آمارهایشان هم غلط است و علمی نیست. آیا الان شما در میان مردم انسانهای 120 ساله میبینید. الان با ذوق و شوق عنوان میشود که حد متوسط عمر خیلی خوب شده و رفتیم مثلا روی مرز 70 سال؛ سن عمر ما که همهاش روی 100 سال و 120 سال و 140 سال بود و یک بازماندهشان که تازگیها فوت کرد 146 سال سن داشت. یک دختر خانمی با 146 سال ماشاءالله سرحال هم بود. ما بحث سر اینها داریم.
آیا این محصولاتی که بهعنوان محصولات ارگانیک دارند به بازارها میآیند، محصولات طبیعی هستند؟
ما خبر نداریم که ارگانیک به معنای «طبیعی» هست یا نه؟ اما برای ما طبیعی ترجمه کردهاند. طبیعی به زبان انگلیسی میشود نچرال (natural).
خب این مرغی را که الان شما در بازار میبینید این حالت برزخ تغذیه است. قبلش مرغ و خروس و غاز و اردک طبیعی بوده. همان نچرال. شما این را آوردهاید تبدیل کردهاید به یک ژن، ژن هم سرطانی بوده. مرغهایی که امروز هست، غده سرطانی انسانی است. ما مدارک مستند داریم که ژنش را گرفتهاند با ژن خوک و با ژن مرغ محلی ترکیب کردهاند که مراجع ما نتوانند بگویند حرام است. این شده مرغ. حالا میگویند ما به شما مرغ طبیعی میدهیم. بفرمایید این را بهش میگویند طبیعی. مردم را قانع میکنند به اینها و میآییم و توضیح میدهیم میگوییم که نه آقا این ارگانیک نیست. این حالت برزخ است. ما را اول بردهاند در یک دوران برزخی بعد از برزخ بردهاند در جهنم، بعد از جهنم ما قانع شدیم، که برگردیم به برزخ. بعد میگویند وضع مرغتان یادتان است که چه وضعی بود. آبلهمرغان یادتان است. کچلیها یادتان است. با یک آپاندیس میمردند یادتان است. خب اینها همهاش برای دوران برزخ است و هیچ ربطی به دوران شکوفایی ما ندارد.
استقبال نسل جدید از این مباحث چگونه است؟
نظر شخص بنده این است که نسل جدید همان نسل اول انقلاب است با این نقطه مشترک که هردو بسیجی هستند. اما یک تفاوت ظاهری در عملکرد دارند. آنها موقع نیاز کشور به جنگ رفتند. اینها روی مسائل فرهنگی کار میکنند.
سفره غذا باید متعادل باشد و گرمی و سردی غذاها رعایت شود و افراد بر اساس مزاجشان باید غذا را مصرف کنند به عنوان مثال برخی از افراد باقالیپلو با مرغ را همراه با ماست مصرف میکنند که این نوع غذا دارای طبیعت سرد است به دلیل اینکه باقالی، مرغ، برنج و ماست طبیعتاً سرد هستند و گرمی شویدی که داخل باقالیپلو شده به سردی این مواد غذایی نمیرسد، باید همراه این غذا ماده غذایی گرمی مانند خرما یا کمی عسل مصرف شود تا تعادل غذا حفظ شود.
در طب سنتی ایرانیان سعی میشود که در یک وعده از چهار گروه اصلی قندها، کربوهیدارتها، پروتئینها و چربیها استفاده شود.
**غذایی با طبیعتی سرد خون را اسیدی و غذایی با طبیعتی گرم خون را قلیایی میکند
سردی و گرمی با ایجاد خاصیت قلیایی و اسیدی خون توسط نوع غذا ارتباط دارد، به طوری که یک غذایی با طبیعتی سرد محیط خون را اسیدی کرده و غذایی با طبیعتی گرم محیط خون را قلیایی میکند.
از طرفی بعضی دیگر از خوراکیهای گرم مانند خرما به دلیل وجود ذخایر فراوان قند و کالری بالای خود به محض ورود در بدن انرژی زیادی تولید میکنند که موجب ایجاد طبع گرم در بدن میشوند ولی مصرف ماده غذایی مانند کاسنی که طبیعتی سرد است به واسطه اینکه کاسنی بعد از ورود در بدن و سلولهای کبد اثر گذاشته و به کبد کمک میکند تا کار خود را بهتر انجام دهد، صفرای اضافی را جمع کند و از طرفی با شستن صفرا از رودهها و خون باعث دفع آن از طریق ادرار شده هم کبد را خنک و آرام کرده و هم تمامی بدن را به سردی و آرامی پیش میبرد و در حقیقت کاسنی کند کننده موتور کبد است.
**امروزه در هر خانهای یک نفر مبتلا به قندخون یا چربی بالا است
اگر افراد طبع غذاها را ندانند و به فراموشی بسپارند، باید این را بدانند که بروز بیماریهایی مانند دیابت، چربی خون و فشارخون حتمی است؛ امروزه در هر خانهای یک نفر مبتلا به قندخون یا چربی بالا است.
در کتاب تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام آمده طب نوین تعریف درستی از سردی و گرمی ارائه نکرده یا آن را با ناآگاهی رد میکند ولی باید بدانیم که در طب سنتی تمامی درمانها بر پایه چهار مزاج اصلی انسان است ولی طب جدید به طور کلی رابطه خود را با مزاجها قطع کرده ولی امروزه برخی از پزشکان به طب سنتی روی آوردهاند و کار خود را تلفیقی انجام میدهند که این کار موجب موفقیت آنها شده است.
علوم جدید در همه موارد دنبالهرو و تکمیلکننده طب قدیم نبوده و در طب سنتی بر پایه چهار عنصر اصلی خاک، آتش، آب و هوا درمان صورت میگیرد ولی در طب جدید اصول دیگری است و تجویز مواد شیمیایی و قرص و آمپول بیش از اندازه به بدن لطمه وارد کرده و اگرچه ظاهرا بیمار را درمان میکند ولی باطناً عوارضی نیز به جا میگذارد و در مجموع علم پزشکی دنبالهرو و تکمیل کننده طب سنتی نبوده و مبدأ دیگری را برای عملکرد خود در نظر گرفته است.
به گزارش توانا مصرف بسیاری از موادغذایی آماده موجب ازدیاد سردی و خشکی در بدن می شود که سودا دارای طبیعت سرد و خشک است که بروز بیماری های روحی از جمله افسردگی را افزایش می دهد.
**مصرف فست فودها موجب سردی مزاج می شود
سید علی ابوالحبیب پزشک طب سنتی در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار میدارد: بسیاری از غذاهای فستفود دارای طبیعت سرد و خشک هستند و موجب بروز سردی در بدن میشود.
به گفته وی ظروف آلومینیومی موجب ورود عنصر آلومینیوم به غذا شده و طبع غذا را تغییر میدهد و استفاده از رنگهای مصنوعی در غذاها موجب بروز ازدیاد خلط سودا در خون شده که بیماریهای روحی و روانی را افزایش میدهد.
این پزشک طب سنتی عنوان می کند: امروزه از ماکروویو در طبخ غذاها و گرم کردن آن استفاده می شود که موجب ازدیاد خلط سودا در خون شده و بروز بیماری های سوداوی را افزایش می دهد.
ابوالحبیب تصریح می کند: به طورکلی انجماد، پخت و پز در زودپز موجب ازدیاد سودا در خون میشود و افراد باید غذاها را باید مطابق طبع بدنشان انتخاب کنند متاسفانه امروزه غذاها سفرههای ایرانی تعادل ندارند و باید از نظر طبعی غذاهای سرد و گرم با هم مصرف شود تا از بروز بیماریها پیشگیری شود.
به گزارش توانا برخی از غذاها نقش غذای مطلق هستند که بر اساس مزاج فرد بوده و برخی از غذاها نقش دوایی دارند و افراد فقط به دلیل اینکه سیر شوند، مصرف می کنند و کاری به مزاج فرد ندارد یا به عبارت دیگر نقش سیرکننگی دارد.
**افراد باید غذا را با توجه به مزاجشان مصرف کنند
محمود خدادوست دستیار تخصصی طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفت و گو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» می گوید: افراد باید غذا را با توجه به مزاجشان مصرف کنند به عنوان مثال فردی که دارای طبیعت گرم است از غذاهای با طبع معتدل مصرف کند.
به گفته وی غذاهایی که افراد مصرف می کنند بیشتر نقش دوایی دارد و غذای دوایی، غذایی است که کیفیت بدن را تغییر میدهد و افراد باید غذایی را مصرف کنند که نقش غذای مطلق را داشته باشد تا کیفیت بدن را تغییر ندهد.
دستیار تخصص طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: در سفره ایرانی باید غذاها براساس مزاج افراد و مزاج فصل انتخاب شود و اگر بدن افراد با مصرف بعضی از مواد غذایی بدنشان با واکنش روبرو شود، نشان دهنده این است که غذای مناسب با مزاج نبوده و نقش دوایی را در بدن ایجاد کرده است.
خدادوست اظهار می کند: افراد باید غذاها را براساس مزاج خود مصرف کنند تا کیفیت بدن تغییر پیدا نکند، فصل زمستان دارای طبیعتی سرد و تر است و اگر افراد بخواهند مطابق با فصل زمستان غذا مصرف کنند باید غذاهایی با طبیعتی گرم و خشک مصرف کرده تا کیفیت بدن تغییر پیدا نکند.
**در سفره های ایرانی تعادل غذایی رعایت نمیشود
سادات عصمتی کار آموز طب سنتی درباره ایراد سفرههای اموزه ایرانی میگوید: در سفره های ایرانی تعادل غذایی رعایت نمیشود و بیشتر غذاها سرد است.
به گفته وی موادغذایی مانند ماست، سس سفید و سس قرمز که امروزه در غذاهای ایرانی کاربرد فراوان دارد همگی سرد است و موجب بروز بیماری های سرد مزاجی میشود.
این کارآموز بیان میدارد: پختن غذا در ظروف آلومینیومی سردی غذا را افزایش میدهد همچنین استفاده از ماکروفر سردی غذا را افزایش میدهد.
عصمتی عنوان میکند: رنگهای شیمیایی که به غذا میزنند نیز موجب بروز سردی مزاج میشود سفره های ایرانی تغییر پیدا کرده و مردم بر طبق سردی و گرمی غذاها را مصرف نمی کنند.
وی میگوید: مردم امروزه بیشتر از غذاهای سرد استفاده میکنند و غذاهای مردم شده فست فودها که سراسر سردی است.
**ایرانیان از قدیم الایم به خوش ذائقه بودن، مشهورند
فاطمه میرسعیدی مدرس آشپزی درباره ایراد سفره های ایرانی می گوید: ایرانیان از قدیم الایم به خوش ذائقه بودن مشهورند.
به گفته وی از اشکالات سفره ایرانی این است که تنوع غذایی بیش از حد وجود دارد و افراد از چند نوع غذا در سر سفره استفاده می کنند.
این مدرس آشپزی می افزاید: غذا باید در شرایط روانی مناسب مصرف شود تا به خوبی در بدن جذب شده تا موجب تقویت بدن شود ولی متاسفانه امروزه غذا با شرایط بد مصرف می شود خیلی از افراد عجله دارند یا سرپا غذا می خورند یا موادغذایی آماده را مصرف می کنند.
**مصرف غذاهای آماده موجب کاهش طول عمر می شود
میرسعیدی اذعان می کند: مصرف موادغذایی آماده به سلامت افراد ضرر وارد می کند و موجب کاهش طول عمر افراد می شود همچنین سرشار از افزودنی است که بروز بیماری سرطان را افزایش می دهد.
وی معتقد است: آب پز کردن موادغذایی یکی از بهترین روش پخت است و از سرخ کردن بیش از حد غذاها باید پرهیز شود چراکه مواد سمی در اثر سرخ کردن بیش از حد تولید می شود.
به گزارش توانا بروز بسیاری از بیماری ها ناشی از تغذیه غلط است البه در طب اسلامی به غذا توجه ویژه شده است.
طب سنتی معتقد است که غذا باید در شرایط زمانی و مکانی مناسب صرف شود تا به بدن آسیب نرسد امروزه بسیاری از افراد به غذا توجه نمی کنند.
غذا در حفظ سلامتی افراد نقش ویژه ای را بر عهده دارد و لازم است که افراد با توجه به مزاجشان غذا را صرف کنند تا مانع بروز بیماری شود.
غذا ماده مصرفی سوخت و ساز بدن است و بر اعضاءبدن اثر می گذارد متاسفانه امروزه افراد به طبخ صحیح غذا توجه نمی کنند و بیشتر رو به مصرف فسد فودها آورده اند که موجب بروز بیماری های سرد مزاج در جامعه شده است.
باید توجه داشت که غذاهای با طبع گرم را با سرد و غذاهای طبع سرد را با گرم مصرف کنند تا تعادلی در غرا رعایت شود و بدن از غذا سود ببرد
سید علی ابوالحبیب اظهار داشت: چاقی یا لاغری افراد یکی از ملاکهای تشخیص طبع افراد است معمولا افراد صفراوی و سوداوی لاغر هستند و افراد بلغمی و دموی چاق هستند.
وی گفت: نوع پوست افراد نیز یکی از ملاکهای تشخیص طبع افراد است معمولا افراد صفراوی و سوداوی پوست خشکی دارند و بلغمی مزاج و دموی مزاجها دارای پوست مرطوبی هستند.
به عنوان مثال اگر فردی یک ماده غذایی با طبع گرم مانند فلفل یا پسته مصرف کند اگر بدنش با خوردن این مواد غذایی واکنش نشان دهد نشان دهنده این است که فرد خشکی مزاج دارد و به دلیل اینکه دستگاه گوارش نمی تواند به خوبی این مواد را هضم کند خشکی این مواد به سطح پوست میرسد و موجب بروز خشکی میشود.
این محقق طب اسلامی ادامه داد: اگر افراد با مصرف مواد غذایی با طبع گرم یک قسمت از بدنشان به عنوان مثال یکی از دستهایشان دچار خشکی شد ما این را ملاکی بر خشکی مزاج نمیدانیم ولی اگر دو دستش دچار خشکی شد میتواند نشانه خشکی مزاج باشد.
ابوالحبیب عنوان کرد: تری و تر بودن پوست نشانه تری مزاج است و معمولا افراد بلغمی و دموی دارای پوست مرطوبی هستند و نیازی به تر کردن پ<